تا نشد غرق سیاهی ها ، شبی فردا نشد
هیچ کس عاشق نشد ، تا مثل ما رسوا نشد
در بهشت زهد و تقوا هم نمی بینی کسی
روی گندمگون او دید و دلش اغوا نشد
خواستم دل را رها سازم ، ز بند عاشقی
پینه پیشانی ام هم ، حافظ تقوا نشد
بی وفایی کردی و رفتی که تنهایت شوم
خاطراتت با وفاتر بود و دل تنها نشد
عقل هم می خواست تا روشن شود چشمش به تو
پشت پا بر پادشاهی زد ، ولی بودا نشد
سنگ جای قلب دارد هرکه چشمت دید وباز
انقلابی چون سر ما ، در دلش برپا نشد
بی تو بردم تشنگی ام را به سوی آسمان
ابر ساقی شد ولی او هم حریف ما نشد
#ادم