میان خوف و رجا مانده ام بگو چه کنم
دخیل پای دعا مانده ام بگو چه کنم
به چشم های تو شد مبتلا دلم ، بی تو
اسیر دست بلا مانده ام بگو چه کنم
در این هوای غم آلود سرد پاییزی
گلم، ز شاخه جدا مانده ام بگو چه کنم
مرا نه قوت کوه غمت کشیدن بود
به زیر بار ، دوتا مانده ام بگو چه کنم
تمام همسفران رفته اند و من ، خسته
امیدوار تو ، جا مانده ام بگو چه کنم
هزار ماه محرم عزاست در دل من
در انتظار شما مانده ام بگو چه کنم