ای راز نهان ، راز نهان، راز نهانم
امروز تو را در غزلی تازه بخوانم
ممکن نشود رشته این عشق بریدن
لیلی تر ازآنی تو و مجنون تر از آنم
من هیچ، نگهدار ولی حرمت عشقت
یک لحظه به دامان محبت بنشانم
بی گرمی عشق تو به سردی زمستان
بی سبز حضور تو به زردی خزانم
مثل گل روییده به گلدان کویرم
باید تو بباری که من تازه بمانم
مهمان تماشای منی امشب و ای کاش
تا صبح ابد چشم به چشم تو بمانم
از مجموعه: وسوسه سیب
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.