ما مردم خرسند و درویشیم
آزاده از هرچه کم و بیشیم
دنیا پر از گرگ است از هر سو
بیچاره ما دراین میان میشیم
هر چه عسل در کوزه آنها
ماها فقط در معرض نیشیم
آن دیگران چون پسته خندانند
ما له شده مانند کشمیشم
شادی نصیب ما نمی گردد
ما زاده اندوه و تشویشیم
بس درد دیدیم در نگاه خلق
فارغ ز رنج و غصه خویشیم
در بازی اهل زمانه ما
یا ششدریم، یا یکسره کیشیم
حرف دل ماها فقط آه است
ما مردم خرسند و درویشیم