عشق پنهانی
دیوانه، مجنون، هر چه تو می خوانی ام من
دل بسته این بی سر و سامانی ام من
چون کاروان مانده بی فانوس مهتاب
دور از شما محکوم سرگردانی ام من
فرقی ندارد روز و شب، در غیبت تو
دلگیر مثل جمعه بارانی ام من
آزادگی سخت است در هرم نگاهت
در بند چشمان شما زندانی ام من
حرف دلم را، در دلم چون راز دارم
از بیم مردم، عاشق پنهانی ام من
این یک دو روز مانده با من کن مدارا
عشق تو جاوید است، گرچه فانی ام من
نه وعده دیدار، نه وقت تماشا
در آرزوی یک نگاه آنی ام من
حرفی بزن، چیزی بگو، خاموش تا کی؟
در جستجوی نغمه انسانی ام من!