با چنین شوق و شور ممکن نیست
زندگی از تو دور ممکن نیست
وقت تنگ است و عشق منتظر است
لحظه ای هم قصور ممکن نیست
درد وقتی به استخوان برسد
ماندن این سان صبور ممکن نیست
نشکستن به سنگ فتنه گران
با دلی از بلور ممکن نیست
خواب این خفتگان برآشفتن
پیش از نفخ صور ممکن نیست
مردگانند و راه بردن در
دل اهل قبور ممکن نیست
تو گلیم خودت بکش از آب
هیچ کاری به زور ممکن نیست
راهبردن به حضرت معشوق
با سر پر غرور ممکن نیست
سنگلاخ است راه خانه عشق
بردن عقل کور ممکن نیست