کویر تشنه لبخندم ، آب می خواهم
خمار چشمه چشمم، شراب می خواهم
امید جرعه دیدار، نیست با بختم
خیال روی تو را، چون سراب می خواهم
نشسته ام چو سیاهی به کنج عزلت خود
و از نگاه شما آفتاب می خواهم
شب جدایی و چشمم در انتظار به ماه
برای دیدن تو، قرص خواب می خواهم
نگفتمت که بیایی به قاب چشمانم
زچشم های توعکسی، به قاب می خواهم
بگو به قاصد قهرت، سری به ما بزند
هزار گریه نوشتم، جواب می خواهم
نخورد تیر دعایم ، به بال های اجابت
تفنگ خالی عشقم ، خشاب می خواهم
شبیه شمع، به پروانگی قبولم کن
بسوز بال و پرم را، عذاب می خواهم