مثل گلی که در حصار خار و خس باشد
بیزارم از عشقی که در دام هوس باشد
فصل بهار و آسمان آبی و گل خندان
بیچاره آن بال و پری که در قفس باشد
ما را که دل پر میزند در حسرت دیدار
حتی نگاه زیرچشمی نیز بس باشد
در شهر نیرنگ و دورویی، اهل دل باید
با غصه ها همراه و با غم هم نفس باشد
جایی که هر ناکس، کسی باشد برای خود
بهتر که آدم بین آنها هیچکس باشد
آنجا که دیگر زندگی شد سخت تر از مرگ
ای کاش داس مرگمان در دسترس باشد
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.