لاله بودم، داغ دیدم ، پَرپَرم کردی چرا
در قفس افتاده، بی بال و پرم کردی چرا
کور بودم ، دست هایت را عصا می خواستم
زهر خاموشی چکانیدی، کَرَم کردی چرا
گفته بودم چشم هایت، شمس شعرم می شود
رفتی و یک مثنوی چشم ترم کردی چرا
در دلم از عشق، صد آتش فشان افروختی
شعله ات می خواستم ، خاکسترم کردی چرا
خواهش "امن یجیب" هر شبم بودی ، ولی
دل شکستی ، ناامید و مضطرم کردی چرا
باورت پشت و پناهم بود، ای شیرین ترین
اعتمادم را نصیب خنجرت کردی چرا
داشتم در دل هوای با تو رفتن تا خدا
سیب از شیطان گرفتی کافرم کردی چرا
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.