سوختم چون نی .... و تنها نوحه خوانم آتش است
بیگناهم چون سیاوش، امتحانم آتش است
کس زبان بیدلی چون من نمی داند، مگر
عاشقی دل سوخته، چون ترجمانم آتش است
کوله باری آرزو آوردم از جنس عطش
آمدم از شهر عشق و ... ارمغانم آتش است
اشک می بارم، و می خوانم غزل با داغ دل
دیدگانم پر ز باران و ... زبانم آتش است
چیست جاری در رگ عاشق که می سوزاندش
کس نمی داند ... ولی من درگمانم آتش است
خواب آتش دیده ام، افتاده در بال و پرم
مثل ققنوس، وقت مردن آشیانم آتش است