شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

 

یکی که مثل دل من همیشه دلتنگ است
دلش برای تو و خنده‌های تو تنگ است
اگرچه، فاصله‌ام با تو یک دقیقه نشد
به چشم منتظر من، هزار فرسنگ است
نمی‌بریم به دامانِ بخت دستِ خیال
خر مُراد، چو نوبت به ما رسد، لنگ است
شبیه رود، به دریای وصل راهم نیست
گمان کنم که دلت، مثل کوه از سنگ است
به چشم ابر نوشتند، فالِ حال مرا
و خنده‌ها که جهان می‌کند، ز نیرنگ است
گلایه می‌کنم از دوری و خوب می‌دانم
برای شاعرِعاشق، گلایه هم ننگ است

چگونه می‌شود از صبر گفت، جایی که
میان لشکرِعقل و سپاهِ دل جنگ است

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.