حرف های دلم، ادعا نیست
عاشقم، عاشق اهل ریا نیست
من جنونم، چه می دانی از من
معنی عشق در قصه ها نیست
کی کند فهم، حال شقایق
آن که، با داغ دل آشنا نیست
مدعی گر زند لاف عشقت
گیرم عاشق بود، مثل ما نیست
درد او نان و درد من عشق است
حال من، مثل حال شما، نیست
آتش عشق، رازی ست پنهان
عاشق واقعی، خودنما نیست
روزگار عجیبی ست، امروز
درد بسیار، اما، دوا نیست
عقل می گفت، من چاره سازم!
این مسیحا که اهل شفا نیست
عقل را، باید از سر برانی
کار دل، کار چون و چرا نیست
گفته بودی، که می ترسی از عقل
مست و دیوانه ام من، بیا، نیست
راضیم من، به دردی که دارم
وصل تو، سهم مای گدا نیست
بر سر عهد و پیمان خویشم
گر چه عهد شما را وفا نیست
دارم آتش فشان، در دل خود
هر سکوتی، نشان رضا، نیست
گاه، شیطان میان دل ماست
هر چه در کعبه باشد، خدا نیست
خاموشم اما درغمت چشمان تر دارم
می ترسم اما باز هم میل خطر دارم
پاییز در راه است و من چون باغبان پیر
یک باغ پر ازشاخه های بی ثمر دارم
تاکی به دنبال سراب آرزو باشم
از این بیابان خسته ام، میل سفر دارم
افتاده ام بر خاک اگر چه پیش پای تو
مانند شک، یک کوه اما و اگر دارم
از دیگران جای شکایت نیست وقتی که
از شاخه خود دسته در دست تبر دارم
بی تو، پریدن مثل شادی رفته از یادم
هرچند مثل یک کبوتر بال و پر دارم
با بوسه ای یک روز، مثل آفتابی گرم
از راز پنهان دل خود پرده بردارم
هرچند پایانی ندارد این شب تیره
چشم امید اما به رؤیای سحر دارم
موها سپیدتر شدند و دل سیاه تر
پیمانه پر شدست و دفتر پر گناه تر
زاهد به جامه ایم و در دل مثل دیگران
در پی پول و قدرتیم و اهل جاه تر
دادیم ز دست پاکی دوران کودکی
با یاد آن شود دو دیده گاه به گاه تر
آن ترکه ها که دست ما دید از معلمان
تبدیل کردمان به گرگی سر به راه تر
انسان تباه می شود در این ریا شهر
عامی چون من تباه و آن عالم تباه تر
از بره ها چو گرگ ها، زخمی ست گردمان
سلطان حسین ما شد از عباس شاه تر
بیچاره ما عصا به دست کور داده ایم
افتاده ایم به چاله ای از چاه چاه تر
وارونه است کار جهان، تجربه کرده ام
هر کس که مدعی بود، پر اشتباه تر
از سادگی تا خرخره غرقیم در کلاه
بر سر نرفت هیچکس را زین کلاه تر
کردیم اعتماد به ابلیس و عاقبت
شد روزمان ز روی شیطان هم سیاه تر
معصوم چشم تو در این دنیا غریبه است
از دیده ات ندیده ام غمگین نگاه تر
به آیه آیه چشم سیاه تو سوگند
به سوره سوره صبح نگاه تو سوگند
به باغ پر عطش لاله های لبخندت
به رازهای نگفته ، به آه تو سوگند
به آبشار شب پر شکوه گیسویت
به شمع روشن روی چو ماه تو سوگند
به توبه های شکسته ، به دست های دعا
به تکه های دل بی گناه تو سوگند
دلم به یاد تو آهنگ زندگی دارد
به آیه آیه چشم سیاه تو سوگند