سهراب
سهراب نام من است
مادرم عشق بود
و عقل پدرم
عشق دیوانه می کند
عقل اما
خود
دیوانگی ست
خسته
به سوی تو آمده ام
خسته از آب و خاک
خسته از خون
خسته از ایمان
از مرزهایی که دشمن می سازند
زندگی
بازی زیبایی نیست
خنجری در تقدیر من است
که در جستجوی آنم
نامت را به من بگو
سهراب
نام من است
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.