شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

 

شکارِ آهوی چشمِ تو شد دلِ شیرم

برای عشق تو ، با پیرِ عقل درگیرم

چنان گره زده برپای بخت، دستِ قضا

که کار دل نَبَرد پیش ، سعیِ تدبیرم

دراین دیار دورویی و حیله و تزویر

به جرمّ پاک دلی ، کرده اند تکفیرم

کنارِ مردم دل مرده، عاشقی سخت است

که می کنند به مویِ سفید ، تحقیرم

شبیه ماهی افتاده بر لبِ رودم

و موج دستِ شما را بهانه می گیرم

بگیر در بغلم ، دخترِ قبیله ی دریا

اگر جدا شوم از دامنِ تو می میرم

به چشم مردمِ دنیا شبیه خواب شدم

کند به میلِ دلِ خویش، هرکه تعبیرم

 

نظرات  (۱)

استاد عزیز واقعا دقایق طولانیه که دارم لذت میبرم از وجود شما و اشعارتون. دست مریزاد..

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.