شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

 

باده تو و ساغر تو و پیمانه تو باشی

مقصود و مراد دل دیوانه تو باشی

با شوق رسیدن به لبت "می" شود انگور

یک روز، اگر ساقی میخانه تو باشی

ای کاش که توفان بوزد ازطرف عشق

من موی پریشان شده و شانه تو باشی

کافر شده ام کعبه دل جای تو شد، تا

من زائر و تنها بت بتخانه تو باشی

آوار کنم خانه دل را به هوایت

گر گنج نهان در دل ویرانه تو باشی

آتش زده ام در دل دیوانه که شاید

بر شعله این سوخته، پروانه تو باشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.