من حسرت مجسم ام، من ناامیدی ام
از شاخه های آرزویم، کال چیدی ام
من ساکن خیال خوش بودم، ولی شما
در جستجوی عشق تا اینجا کشیدی ام
گفتی که یوسفت شوم، تا مصر آمدم
این بار مثل گرگ، سراپا دریدی ام
الماس بودم و تو با صد بازی زبان
از شیشه شکسته ای کمتر خریدی ام
گفتم ببین منم که دلم داغدار توست
پا بر دلم نهادی و گفتی ندیدی ام
از من نپرس "کیستی؟"، من داغ لاله ام
شمعم که پیش پای سحر، سر بریدی ام
ای کاش من ، دریغ من، افسوس مطلقم
من حسرت مجسمم، من ناامیدی ام
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.