... دوباره برف وکلاغ!
سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۰ ق.ظ
دوبار فصل زمستان ، دوباره برف وکلاغ
دوباره فصل نگاه های گرم و قهوه داغ
دوباره بازی سیگار و "ها " و خندیدن
دوباره قصه چتر و لب تو بوسیدن
کلاغ و برف و من و کاج سبز اینجاییم
دوباره بی تو در این عصر سرد تنهاییم
دوباره پشت کدامین چراغ جا ماندی
که باز از من و کاج و کلاغ جا ماندی
ببین که شب شد و فانوس ماه روشن نیست
تو نیستی و چراغ نگاه روشن نیست
نگاه من به ته پیچ کوچه زنجیر است
نیامدی و اذان می دهد خبر : دیر است !