ما قصه تلخ روزگاریم!
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ
در باغ نشسته ایم و خاریم
سرویم، ولی نصیب داریم
چون بید، همیشه سر به زیریم
چون لاله همیشه داغداریم
عمری ست در آرزوی عشقیم
بیهوده ولی در انتظاریم
دریای اسیر دست موجیم
چون باد، همیشه بی قراریم
ابریم که سرنوشت ما را
با گریه نوشت، تا بباریم
در حلقه دوستان نشستیم
انگار که در حصار ماریم
از زخم پر است گرده ما
چندی ست دگر نمی شماریم
جز یک دل صاف و ساده، چیزی
در عالم بیدلی نداریم
این غصّه نمی رسد به پایان
ما، قصّه ی تلخ روزگاریم!