دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ
مدتی از تو دور و دلتنگم
مثل آیینه ای، پر از زنگم
دل تو مثل تخته سنگی و من
چشمه مانده پشت این سنگم
هر طرف پهن می کنم تورم
می گریزی چو ماهی از چنگم
تو بر اسب مراد، می تازی
من ولی، صاحب خر لنگم
عقل یک سو وعشق سوی دگر
و من انگار، صحنه جنگم
چه کنم، چاره اش نمی دانم
بین ایمان و عشق، آونگم