افتاد به زندان تو هر کس به طریقی!
پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ
شد عاشق چشمان تو هر کس به طریقی
افتاد به زندان تو هر کس به طریقی
دلشاد نماندست، در این باغچه سروی
چون بید، پریشان تو هر کس به طریقی
در آتش سودای تو بال و پر من سوخت
لب تشنه باران تو هر کس به طریقی
تنها نه منم بی دل و دیوانه در این شهر
سرگشته و حیران تو هر کس به طریقی
تو عهد شکستی، ولی ما همه دادیم
جان بر سر پیمان تو هر کس به طریقی
هر چند محال است، بر آن است بچیند
گل از لب خندان تو هر کس به طریقی
یک دل به تو دادیم و گرفتیم به جایش
صد تیر ز مژگان تو هر کس به طریقی
با ساز تو می گرید و می خندد، چون من
شد برده ئ رقصان تو هر کس به طریقی
تو کعبه شدی و همه قافله ما
مجنون بیابان تو هر کس به طریقی