شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

 

باران نم نم و من و جنگل به یاد تو

مانند  شب ،  در انتظار  بامداد  تو

اینجا سکوت می وزد  و پرده  خیال

درخاطرات خود پراست ازبوی باد تو

مانند قلب من دل  جنگل گرفته است

در انزوای  دوری از لبخند شاد  تو

بی تو خمار لحظه های با تو بودنم

افتاده  مستی ام ، به  دام  اعتیاد  تو

دست دعا به آسمان دارم که تا شود

لطفت به  کام ما  و دنیا بر مراد تو

درمن نمانده آرزویی ، جز قدم زدن

تا  انتهای  زندگی  ،  در امتداد  تو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.