شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

 

دل بسته ای به لحظه های همنشینی اش

یک روز هم ، نمی توانی تا نبینی اش

دل برده با نگاه گرم و حرف های سرخ

امید بسته ای به فصل بوسه چینی اش

با این گمان  ، که نیمه گمشده تو است

با دلهره  به دلبری  برمی گزینی اش

او بی خبر ز خواهش انگشت های تو

تو  پای  بسته  حیا  و  شرمگینی اش

او عشق را به  آسمان  پیوند می دهد

تو عاشقی ، اگرچه از نوع زمینی اش

مانند سیب سرخ، تو می خواهی اش؛ ولی

دستت  نمی رسد ، که ز شاخه بچینی اش

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.