اما نشد!
يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ق.ظ
تشنه ام تشنه ، به من یک جرعه شبنم می دهی؟
نیمی از آن سیب سرخت را به آدم می دهی؟
دوست تر دارم بسوزم در نگاه گرم تو
شعله ای از شمع چشمانت به بالم می دهی؟
مثل ابراهیم در آتش ، گرفتار توام
از لبت آیا به من یک بوسه زمزم می دهی؟
من که از شادی ندارم سهم در دنیای تو
قسمتم را لااقل از آن همه غم می دهی؟
زخم دوری تو از صبرم فراتر رفته است
قلب خونین مرا یک نامه مرهم می دهی
سخت کوشیدم فراموشت کنم ، اما نشد
نا زنینم! بی وفایی یاد من هم می دهی؟