شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )

شعر آدم

ابوالحسن درویشی مزنگی( آدم )


 

تو را چون قطره تا دامان دریا می برد با خود
و از این چاه، تا قصر زلیخا می برد با خود
اگر بگشایی از دل، پای بند خارها بودن
چو بوی گل تو را این باد، هرجا می برد با خود
بیفکن بار خودخواهی، اگر خواهان خورشیدی
سبک تر شو، تو را چون ذرّه بالا می برد با خود
دلت را راست کن با دوستان، چون کج روی اول
چو خشتی، این کجی را تا ثریا می برد با خود
نشان مرد دانا نیست، جز آرامش خاموش
تهی مغزی شبیه طبل، غوغا می برد با خود

درخت پر بری را ماند آن قامت خمیده، پیر
شبیه شعر آدم، بار معنا می برد با خود

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.